کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : قصیده    

ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بن الحسین           وی تنت روح مجسّم یا علیّ بن الحسین

ای دمیـده از دمت روح خدایی از ازل           بـر تـن حـوّا و آدم یا عـلـیّ بن الحـسیـن


ای مناحات شبت در آسمان بخشیده روح           بر تن عیسی بن مریم یا علیّ بن الحسین

صفحه صفحه سیر کردم در کلامت یافتم           مصحفی ز آیات محکم یا علیّ بن الحسین

مصحف نـورانیت تنها زبـور اهل بیت           خود ز صد داود اعلم یا علیّ بن الحسین

می‌تـوانـد با دل مُـرده کـند کـار مسیـح           هر که از مدحت زند دم یا علیّ بن الحسین

آسمان هشت مـهـری و مـه سه آسـمان           دُرّ سـه، بی‌انـتـهـا یَـم یا عـلیّ بن الحسین

آدم و جنّ و ملک، حور و پری هر صبح و شام           مدحتت خوانـند با هم یا علیّ بن الحسین

نجل مکّه، پور طاها، زادۀ سعی و صفا           جان کعبه قلب زمزم یا علیّ بن الحسین

گر دو عالم را به یک سائل ببخشی از کرم           پیـش احسانت بود کم یا علیّ بن الحسین

من نمی‌گویم خدایی گویم ای وجه خـدا           بودی از خلقت مقـدّم یا علیّ بن الحسین

آفـرینش از همان آغـاز سیرِ خویش را           کرده با ذکرت منظّـم یا علیّ بن الحسین

جنّت رویت پُر از گل بوسۀ خـون خـدا           باغ حُسنت سبز و خرّم یا علیّ بن الحسین

بعد تسبیح الهی ذکر خلقت مدح توست           از زمین تا عرش اعظم یا علیّ بن الحسین

روح، خود را تا نسازد مُحرم میقات نور           نیست در کوی تو مَحرم یا علیّ بن الحسین

از ملک بگرفته تا جنّ و بشر تا وحش و طیر           سائل کوی تو، من هم یا علیّ بن الحسین

هشت فرزندت چو شخص حضرتت والامقام           خود چو آبائت مکرّم یا علیّ بن الحسین

در وفات و قبر و مرگ و برزخ و حشر و صراط           نیست با مهر توأم غم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم تا زمین بوس غلامانت شوم           قد کنم چون آسمان خم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم تا قیامت عمر گیرم از خدا           هر دم از مدحت زنم دم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم ناقه‌ات در کوچه‌های شهر شام           پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم سیل سیل و بحر بحر و موج موج           بر تو ریزم اشگ ماتم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم با سرشک دیده در بازار شام           خون ز ساق پات شویم یا علیّ بن الحسین

هیچکس نشنیده، گردد بر جراحات بدن           حـلقـۀ زنجـیـر مرهم یا علیّ بن الحسین

هیچکس نشنیده شادیّ و دف و چنگ و رباب           دور تـوحـیـد مجـسّـم یا علیّ بن الحسین

هیچکس نشنیده جای لاله بر مهمان کنند           خار و خاکستر فراهم یا علیّ بن الحسین

با که گویم شامیان آتش به فرقت ریختند           جای عرض خیر مقدم یا علیّ بن الحسین

با عـزای تو مدیـنه گشت یکـسر کربلا           تـازه شد داغ مـحـرّم یا علیّ بن الحسین

داغ هجـده یوسفت بر لالۀ دل بس نبود           سوخـتی از آتش سم یا عـلیّ بن الحسین

آنچه با تو در مسیر شام شد غیر از خدا           کس نمی‌داند مـسـلّـم یا عـلیّ بن الحسین

آن شررهایی که عمری در وجودت حبس بود           سر کشید از نخل میثم یا علیّ بن الحسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایتها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده که احتمالا غلط تایپی می باشد لذا جهت رفع نقص اصلاح شد

ای خدا را اسم اعظم یا علیّ بی الحسین           وی تنت روح مجسّم یا علیّ بی الحسین

در وفات و قبر و مرگ و برزخ و حشر و صراط           نـیـست با مهـر تـوأم یا علیّ بن الحسین

دوست دارم تا ناقه‌ات در کوچه‌های شهر شام           پا گذارد روی چشمم یا علیّ بن الحسین

مدح امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : سید حسن رستگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

می نوشم امشب واژه ها را از سبویت            پُر می شـود جـام عـطـش از آبـرویت

سجاده ات پهن است در محراب، حالا            تـر می شـود ابـیـات از آب وضـویـت


مُهر نمازت از کدامین خاک پاک است؟            اینگونه چرخیدست عالم رو به سویت؟

تـکـبـیـر می گـویـد غـزل (الله اکـبـر(            بوی خوش سیب است اینک از گلویت

قـد قـامـتت کرده قـیـامت عـالـمـی را            در سجده رب العالمین در گـفـتگویت

تب دار هـستم در ورقـهـای صحـیـفـه            مانـند وقـتـی که تو دیـدی روبـرویت

مـردی کـمـر خـم کرد از داغ بـرادر            چشم انتـظاری مانـد آنجـا که عمویت

: امتیاز

مدح امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : محسن ناصحی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

وارد میکده شد میکده را دست گرفت            نیستها را به نگاه خودش از هست گرفت

بـیخـود از کربـبـلا رهـگـذر شام نشد            حکمتی داشت که شمشیر دعا دست گرفت


من به بیراهه رسیدم، سحری دستم را            با ابوحمـزۀ خود آخر بن بست گرفت

وصله خوردم به کتاب گنه آلوده ای و            نامه ام را شبی از آن همه پیوست گرفت

دم افــتــادن مـن بـود ولـی دسـتــم را            دید این گمشده در آخر راه است، گرفت

: امتیاز

مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آن گل که دین و مکتب از او آبرو گرفت            گلهای باغ عشق از او رنگ و بو گرفت

بهـر نماز عـشق به محـراب معـرفت            از چشمه سار چشم تر خود وضو گرفت


وقتی که خواست جسم پدر را نهد به خاک            با اشک بوسه ها ز رگ آن گلو گرفت

چون شمع سینه سوخته ای آب شد تنش            از بسکه همچو فاطمه با گریه خو گرفت

رسوا نمود دشمن دین را به نزد خلق            با خطبه ای که خواند توان از عدو گرفت

پیراهنی که فاطمه از مهـر رشته بود            تا آنکه دست خصم نماند از او گرفت

با یاد تشنگـان لب آب خـون گـریست            هرگه که دید آب و بدستش سبو گرفت

با کـثرت گـناه «وفائی» به اشـک و آه            امـیـد خـود ز آیـۀ لا تـقـنـطـو گـرفـت

: امتیاز

مدح و مناجات با زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : احسان محسنی فر نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن قالب شعر : مربع ترکیب

کعبه شد سر زلفت دل به سجده افتاده            لحظه‌ای کنارم باش در فضای سجاده

در سحر دو چشمانت باب اشک بگشاده            غـربتی غـریبانه نیمه شب تو را داده


در مسیـر بی دردی ظلمـتی فـرا گـیرم

از نـمِ سـرشـک تـو آمـدم بـقــا گـیـرم

نخل دلکش طوبی از غمت ثمر دارد            بـا اصـالـت نـامـت آه مـا ثــمــر دارد

هر که شد مناجاتی بهره از سحر دارد            بی گـمـان نگـاه تو بر دلش نظـر دارد

صاحـب دل مـایـی خـالـق دعـایـی تو

منشاء گـل مـایـی سـیّـد الـبـکـائـی تـو

آزادی تو مـمـزوج با غـم و بـلا باشد            دل را که حریم توست بیگانه چرا باشد؟

شاهد مناجاتت چون ارض و سما باشد            باید که دعـای تو مـقـبـول خـدا بـاشـد

بر بنـدگی‌ات تا حـشر حـیّ ازلی نازد

چون شیعه، خدایش هم بر آل علی نازد

تو اسـوۀ تـقـوا نه سر منـشاء تـقـوایی            در سجـده ثـنـاگـوی شـه زادۀ لـیـلایـی

با دست علی مامت شد شیعۀ زهرایی            شد مفتخر ایران از همشهـریِ والایی

روح توبه هستی تو نفـس آیۀ تطهـیـر

هر رکن نمازت را گفته هر ملک تکبیر

ای قـرین لبـهـایت گـوهـر دعـا سجـاد            لحظه لحظۀ عمرت خلق هل اتی سجاد

بـستـر وفـا سجـاد مـعـدن سخـا سجـاد            روح لافـتـی سجـاد یا حـبـیـبـنا سجـاد

خود فناء و محبوبِ ربّ متّقین هـستی

در ثنای تو این بس زین العابدین هستی

در خلقت ما نامت مقصود و دلیل آمد            هویِ سحرت ما را عمری است کفیل آمد

بر نم نـم اشک تو یعـقـوب دخـیل آمد            تا از تو بهـا گـیرد با نـدبه خـلـیـل آمد

اولـیـا گـرفـتـارت مـشـتری بــازارت

از حق همه می‌جویند یک فرصت دیدارت

از خطبۀ غرّایت هر تبکده ویران شد            با فیض دعای تو هر دلشده سلمان شد

الشام مگو دیگر دل زار و پریشان شد            تو دیده‌ای آن مه را کز نیزه نمایان شد

ای نهضت عـاشـورا مدیـون کـلام تو

باشد دل زیـنب هـم مـرهـون مـرام تو

آسمان و شبهایش با غمت هماهنگ است            در صحیفه نجوایت لهجه‌ای خوشاهنگ است

در رثای درد تو صد صحیفه خونرنگ است            میل کربلا دارم سینه‌ام چو دلتنگ است

عمری است که مجنون لیلای بقیعم من

شادم که پرستـوی شیـدای بقـیـعـم من

کاروان آل الله سوی کـوفه مهمان بود            سجده‌های خون بود و یک گلوی عطشان بود

پـیکـری بدون سر در تب بیـابـان بود            جای بوسه پیدا کن بر تنی که عریان بود

تازیانه با جـسم خـسته در تـلاقـی بود

خواهری کبودین در جستجوی ساقی بود

نینوای پُر دردی دیده‌ای تو هر غم را            ناقه ناقه می‌جـویـد خـواهـر محـرم را

شانه زن که می‌باشد گیسوان درهم را            نـالـۀ تـو آتـش زد گــریـۀ مـحــرم را

صدق نوکری امشب از کرم عطایم کن

سیّـدی تـو راهـیِ حـجّ کــربـلایـم کـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خود فناء فِی اللهی ربّ متـقـین هستی            در ثنای تو این بس زین العابدین هستی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره « وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِياءِ، وَسُلالَةَ النَّبِيِّينَ، وَصَفْوَةَ الْمُرْسَلِينَ » و عدم رعایت شأن انبیا؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و پیروی از فرامین و آموزه‌های ائمّه، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

انـبـیـا گـرفـتـارت ســائـلان بــازارت            از حق همه می‌جویند یک فرصت دیدارت

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

شانه زن که مب یاشد گیسوان درهم را            نـالـۀ تـو آتـش زد گــریـۀ مـحــرم را

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : محمدجواد پرچمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

مائـیم مست جـام تو یا زین العابدین            خـانـه خـراب نام تو یا زین العابدین

هستـیـم مـرغ بام تو یا زین العابدین            مست علی الدوام تو یا زین العابدین


پس می‌دهـم سـلام تو یا زین العـابدین

دردم همینکه با تو دوا می‌شود بس است            ذکرم همینکه نام شما می‌شود بس است

لطف تو دستگیر گدا می‌شود بس است            وقتی که مستجاب دعا می‌شود بس است

با رحـمـت مـدام تو یا زیـن الـعـابـدین

با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟            آب دهان کیست چـنین کـیـمیا گری

آورده‌ام بــرات اگـــر دیـــدۀ تـــری            فهمیده‌ام شکسته دلی خوب می‌خری

به به؛ به این مـرام تو یا زین العـابدین

نزدیک شمس مثل عـطارد شدیم ما            سنگـیـم و از دعـات زُمـرد شدیم ما

کردی نگـاه و مـرد تهـجّـد شـدیم ما            فطرس که نه کنار تو هُدهُد شدیم ما

بـا اشـتـیـاق دام تـو یا زیـن الـعـابـدین

مهر غلامی پدرت بر جـبین ماست            حُبُّ الحسین روز قیامت نگین ماست

شه بانوی مجلـل شورآفـرین ماست            نامش شرافـت همۀ سرزمین ماست

ایـران فـدای مام تو یا زیـن الـعـابـدین

نخل بهشت از رطبت بوسه می‌گرفت            جبریل از نماز شبت بوسه می‌گرفت

سجاده نیز از لقـبت بوسه می‌گرفت            آنقدر حسین از دولبت بوسه می‌گرفت

جـانـم به این مـقـام تو یا زین العـابدین

نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است            بالای ساق عرش عمودت مشخص است

یکپارچه علیست وجودت، مشخص است            زهرا در این قیام و قعودت مشخص است

حـق کرده احـتـرام تو یا زین العابدین

ذکر عروجِ حلقۀ رندان صحـیفه‌ات            شد روشنایی شب ایـمان صحیفه‌ات

نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه‌ات            شد خط به خط برادر قرآن صحیفه‌ات

دارد شکـر کـلام تو یا زیـن الـعـابـدین

کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر            آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر

آقـای دوسـتـان خـدا ای امـان شهـر            ابری شده است بار دگر آسمان شهر

بـا سـجـدۀ غـلام تو یا زیـن الـعـابـدین

مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است            ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است

یک اربعین تکیه گاه تو زینب است            وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است

شد اسـتـوار گـام تـو یا زیـن العـابـدین

کشتی عشق را تو به ساحل رسانده‌ای            با دستهای بسته اگر خطبه خوانده‌ای

ابن زیـاد را سر جـایـش نـشـانـده‌ای            کاخ یزید را تو به خاری کشانده‌ای

احسنت بر قـیـام تو یا زیـن الـعـابـدین

آویـز دست مـادر من نـذر مـرقـدت            دو گـوشوار دخـتر من نذر مرقدت

فرشی که هست در بر من نذر مرقدت            چیزی نـداشتم سر من نذر مرقـدت

قـبـر بـدون بـام تـو یـا زیـن الـعـابـدین

شاید دوباره صحن و سرایی درست شد            بین مـدیـنه نـیـز بـنـایـی درست شد

یک گـنـبد امام رضـایی درست شد            آخر ضریح های طلایی درست شد

آنجـا به احـتـرام تو یا زیـن الـعـابـدین

با مـا ز دردهـای شب قـافـلـه بـگـو            از زخـم گـردن و اثـر سلـسـله بگو

از خـار و پـا و سوخـتن و آبله بگو            از طرز خـنده‌های بـد حـرمـله بگو

دور و بر خـیـام تو یا زیـن الـعـابـدین

با تو حدیث کرب وبلا ترجمه شد و            دانـه به دانـۀ شـهـدا تـرجـمـه شد و

با یک حصیر مرثیه‌ها ترجمه شد و            جـسـم مُـرمّـل بـدمـا تـرجـمـه شد و

با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین

: امتیاز

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : سودابه مهیجی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در سجده‌های خویش اگر چشم تر کنی            سجـاده‌های هـستی را شعـله ور کنی

بیشک ستون هفت فلک می‌شود اگر            دستی از آستـیـن نـیـایش به در کـنی


داود، طفـل مکـتب آوای سبز توست            تا در صدای مرثیه خوانش اثـر کنی

آنقدر خطبه خطبه، دعا در دعا شوی            آنقدر خون بباری و قرآن به سر کنی

تا خشت خشتِ ظلم و ستم را هر آینه            در کاخهای معـرکه زیر و زبر کنی

سجاده را که پیـرهـن عـصمتـت شده            پرچم برای قصۀ این خیر و شر کنی

یعنی به رغـم نـعـرۀ مـسـتـانـۀ سـتـم            گوش زمانه را  ز" مناجات " کر کنی

باید که روزگار بترسد ز کفر خویش            او را از آه نیـمه شبت بر حـذر کـنی

ای وای بر زمـانۀ " لبـیک ناشناس"            "سجاد" اگر تو باشی و نفرین اگر کنی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : سید هاشم وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

آیه‌های نور حک گردیده بر پیـشانـیش           مِهر و مَه ماتـنـد در آئـیـنۀ حـیـرانـیـش

رو به سوی قبله می‌افتاد چون سجاده‌ای           آنکه محراب دعا زد بوسه بر پیشانیش


از شرار عشق و شیدائی ز بس آتش گرفت           اشک، گل انداخت بر رخسارۀ قـرآنیش

می‌تراوید از وجودش عطر اخلاص و یقین           سیـد سـجـاد شـد از سـجـدۀ طـولانـیـش

صف به صف در آسمان قدوسیان صف می‌زدند           بسکه دیدن داشت اشک و حالت روحانیش

در منای عشق و ایثار و وفا روز ازل           با ذبـیـح خویش ابراهـیم شد قـربانـیـش

مصحف او را زبور آل یاسین خوانده‌اند           عارفان را فیض بخشد مصحف عرفانیش

مصف پاکش شقایق پوش شد زانفاس او           جلوه کرده در همین گلزار گل افشانیش

شاهد عشق و شهیـد زنـدۀ کـربـبـلاست           شاهدانِ غرقِ در خون و شهید ارزانیش

روز عـاشـورا کـنـار قـتـلـگـاه لالــه‌هـا           موج زد تصویر غم در دیدۀ طوفـانیش

گرچه در ظاهر عدو بر گردنش زنجیر بست           بود دشمن همچو نفس سرکشی زندانیش

در غروب غم فزای کوفه و در شام غم           شعله زد بر خرمن بیداد خطبه خوانیش

غنچه‌های عشق پژمردند از غم تا نسیم           گفت روزی داستان عشق و سرگردانیش

از هوای ابری چـشمش دل عالم گرفت           مزرع دین سبـز شد از دیـدۀ بارانـیـش

عمر او با یاد روز سخت عاشورا گذشت           جاودان شد کـربلا از گـریۀ طولانـیـش

آشـکـارا شد گـهِ غـسـل تن رنـجـور او           بر فقـیران نان و خرما بُردن پنهانـیـش

از نسیم آستانـش می‌وزد عطـر بهـشت           فخر دارد جبرئیل از منصب دربـانیش

بهر کسب نور می‌تابد بر او خورشید و ماه           حاجت نـوری ندارد مـدفـن نـورانـیـش

میزبانی می‌کند از زائرانش روز و شب           کاش ای دل یک شبی بودیم در مهمانیش

کوثر توفیق در دست «وفائی» داده است           آن که دارد آیـه‌های نـور بر پـیـشانـیش

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قصیده

ای دعا گشتـه دعـا با نفـس روح‌ فزایت           وی اجابت زده هنگام دعا بوسه به پایت

چشم ارباب کرم از همه ‌سو باز به دستت           دست ارباب دعـا بستـه به دامان ولایت


عاشق خُلق نکویت همه جا دوست و دشمن           دشمن و دوست کند از دل و جان مدح و ثنایت

کثرت خلـق الهـی همـه از یُمن وجودت           وسعت مُلک خداوند بود صحن و سرایت

مصحف تو که زبور و صُحف آل رسول است           وحی‌ مُنزَل بُوَد ای روح مناجات، دعایت

تـو گـل سر سبـد گـلشـن کـشتـی نجـاتی           رخ گل انداخته از بوسۀ مصباح هدایت

گـره از کـار فـرو بستـۀ عالم تو گشایی           گر چه بسته است به زنجیر، ید عقده‌گشایت

ملک و جن و بشر، ارض و سما گوش، سراپا           تا دل شب شنوند از لب جان‌بخش، صدایت

حـلقـۀ سلسله‌ها یکسـره در حلقۀ ذکـرت           به فلک می‌رسد از حلقـۀ زنجیـر، ثنایت

گل لبخند تو بر سنگ لب بام، عجیب است           با وجودی که کند سنگ عدو گریه برایت

تو پیـام‌آور خــون گـلـوی خـون خـدایی           بوده در کرب‌و‌‌بلا مقتل خون غار حرایت

هیجـده داغ بـه دل داشتی و باز شکـفتی           ای زده صبر و رضا خنده به لبخند رضایت

جای تو همچو خداوند بود در دل مؤمن           ظاهراً دید عدو گوشۀ ویران شده جایت

می‌دمـد از نفـس روح‌فـزا بـوی حسینت           می‌زند موج ز فریاد درون خون خدایت

نسل‌هـا یکسره چشم‌اند به دیـدار جمالت           نسل‌ها یکـسره گوش‌اند به آوای رسایت

سعـی تـو بـوده ره قـرب الـی‌ الله تعـالی           کربلا مروه شـده، شـام بلا بـود صفایت

به پدر حکم شهادت به تو فرمان اسارت           با حـسین‌بن‌علـی بـود یکـی جـام بـلایت

با وجودی که دو بازوی تو در سلسله بسته            بود از چار طرف دیدۀ سائل به عطایت

بسته درهای جهان بر تو و پشتِ درِ بسته           ملک و جن و بشـر، یکسره هستند گدایت

این عجب نیست که چون پای به محراب‌گذاری           ذات مـعـبـود دهــد سیــد عـبــاد، نـدایت

نه عجب گر ملک العرش کند سرمۀ چشمش           آن غباری که ز صحرا بنشیند به ردایت

«میثم» و سایۀ لطف تو و فـردای قیامت           ای پنـاه همـه در روز جزا ظـل هُمایت

: امتیاز

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : محمدحسن بیات لو نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دل ما خورده گره بر ورق دفتر عشق            درس ها یاد گرفـتیم از این منبر عشق
کسب تکلیف نمودیم اگر از در عشق            عشقمان بوده بمانیم فقط محضر عشق


عشق با عاشق دلدادۀ تو هـمزاد است
آری آری به خدا عشق همه سجّاد است

مـرد شبهـای مـناجـات علی بن حسین            ای بـرآوردۀ حـاجـات عـلی بن حسین
نـوۀ مـادر سـادات عـلـی بـن حـسـیـن            ذکر ما در همه اوقات علی بن حسین

ای به قـربـان تو و سفـرۀ با اکـرامت
ای علی بن حسین بی علی میخوامت

شده شب شیـفـتۀ طرز دعـاخـوانی تو            اثـر خـوف خـدا هـست به پـیـشانی تو
و زمیـن تـشنـه لب گـونـۀ بـارانـی تو            عزّت ماست همان یک رگ ایرانی تو

ای مسیحای همه هُرم تبت راعشق است
پسر بانوی ایران نسبت را عشق است

تو چه سوزی و چه حالی به عبادت داری            زینت سجده؛ به سجـاده ارادت داری
به روی شانۀ خود شال سیادت داری            گفتنی نیست چه اندازه رشادت داری

مصلحت بود که شمـشیر نگـیـری آقا
ورنـه انــدازۀ عـبــاس دلــیـــری آقــا

قـسـمـتـت بـود پـیـام آور قـرآن بـاشی            دور از معـرکه و ورطۀ میـدان باشی
با صحیفه همۀ عمر رجزخوان باشی            سال ها گـریه کـن داغ شهـیدان بـاشی

کـربـلا بـود ولی شـام امـانـت را برد
خــنـده‌هـای سـر بـازار دلـت را آزرد

: امتیاز

مدح و مناجات با امام زین العابدین علیه السلام

شاعر : حامد ظفر نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

امروز اگر بی سر و سامـان تو هستیم            فـردا به جزا دست به دامان تو هستیم

در طالـع بـرگـشتـه اگر هیـچ نـداریـم            خوش بخت از اینیم که از آنِ تو هستیم


مانند کویری که ترک خورده و خشک است            ما مـنـتـظـر بـارش بـاران تو هـستـیم

هنگام دعا بارش باران که شروع شد            خندان شده بودیم که گـریان تو هستیم

کافی ست فـقط گـوشۀ چـشمی بنـمایی            بی چون و چرا در پی فرمان تو هستیم

امـروز نـه؛ والله کـه از بــدو تــولّــد            ما ریزه خـور سفـره احسان تو هستیم

در مسلک ما رسم بر این است که گوییم            یا حضرت سجاد ثـنـا خوان تو هستیم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف ادبی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

امـروز نـه؛ والله که از روز قـیـامـت            ما ریزه خـور سفـره احسان تو هستیم

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

غـم بـا ارادۀ تــو زمـیـنگـیـر می‌شـود            قدت کـمان، ولـی نفست تـیـر می‌شود

آیات صبـر بـر در دروازه‌هــای شـام            با خـون ساق پـای تـو تفـسیر می‌شود


بشکن به پیش اهل ستم بغض خویش را            وقتی شکست، بغض تو تکبیر می‌شود

قـد تـو زیــر بـار فـراق پــدر خـمـیـد            دردانـۀ سـه‌ ساله چـرا پـیـر می‌شود؟

تنهـا نـه بـا خطابه که با غـیـرت شما            آه سـه‌ سـالـه تـیغـۀ شـمـشـیـر می‌شود

خواندند خارجـی و نگفـتند وصف تو            تفسیر قـدر و کوثر و تطهیـر می‌شود

اطفال شـام، سیر ز نان‌اند و ای عجب            طفل شما ز خـون جگـر سیر می‌شود

خون دلی که کرب‌ و‌ بلا شد نصیب تو            جـاری ز جـای حلقـۀ زنجـیر می‌شود

گـر آسمـان نگـاه بـه زخـم تـنـت کـنـد            بـر خاک، اوفتـاده؛ زمینگیر مـی‌شود

میثم! ز اهل شام بپـرس این همه ستـم            با آل فـاطمـه بـه چه تقصیر می‌شود؟

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

اطفال شـام، سیر ز نان‌اند و ای عجب            طفل شما به شام ز جان سیر می‌شود

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : مسعود یوسف پور نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

روزیکه بسته در غل و زنجیر می شدی            زخمی ترین تراوش تقدیر می شدی

هفت آسمان کنار تو در حال گریه بود            وقتی درون خیمه زمین گیر می شدی


مأمور صبر بودی و در ظهر کربلا            انگار از وجود خودت سیر می شدی

دشمن خیال کرد که تنها شدی ولی            در چشم خیس قافله تکثیر می شدی

حالا سـوار ناقـۀ عـریـان، قدم، قدم            با هر نگاه سمت حرم پیر می شدی

: امتیاز

مدح و مناجات با امام سجاد علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از روزهـای قـافـله دلـگـیـر می شوی            هر روز چند مرتبه تو پیر می شوی؟

در شام شُوم زخم زبان ها چه می كشی؟            كز روشنای عمر خودت سیر می شوی


زخمیـست لحظه های تو مانند پیكرت            از بس اسیر طعـنـۀ زنجـیـر می شوی

آیـات صبح از لب قـرآن شنـیـدنـیست            در كوچه های شام كه تكـفـیر می شوی

خون جگر كه می خوری از دستِ درد و داغ            بی تاب بغض های گـلوگیر می شوی

بــا آه آهِ روضــۀ مــا ای امــام اشــك            در هـر نگـاه آیـنـه تـكـثـیـر می شـوی

خون گریه می شوی تو و تا آخرالزمان            از چـشم ها همیشه سـرازیر می شوی

: امتیاز

مدح و مرثیۀ امام سجاد علیه السلام

شاعر : هاشم طوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای مظهر نجابت و اخلاص و سادگی            ای اسـوۀ یـگـانـگـی و ایـسـتـادگـی

عرش خـدا ندیـده به پای تواضعت            این گونه سـاده با نسب شـاه زادگی


گر چه نماز در دل شبهای عـاشقی            یک رسـم بوده بین شما خـانوادگی

اما حـدیث سـجـدۀ طـولانی ات شده            وجه تـمـایـز تو در این اوفـتـادگـی

هـمـواره هـمـنـشـیـن تبـار رعـیـتی            در منـتهای عزت و اربـاب زادگی

در پیش چشم های تو ای همدم سحر            من ماندم و خجالت این بی ارادگی

ای دست پُـر کـرامت حق بین آستین

ادرکـنـی یا امام هـدی زین العـابـدین

ریشه دوانده در نگهت رسم دلبری            از درک نـاقـص کـلـمـاتـم فـراتری

آئـیــنـۀ تـجـلّـی ایــمـان و بـنــدگـی            در قامت عبادت و تقوا چه محشری

در معـرفت به وادی عـرفـان نیافتم            از مـکـتـب صحـیـفۀ تو راه بهتری

تو مـعـدن شهامت و ایثـار و غیرتی            در هـیـبت و اراده عـلـیّ مصوری

لرزیده پایه های شب از خطبه خوانی ات            گـفــتـنــد آمــده اســدالله دیــگـری؟

وقتی دعا به دشمن خود یاد می دهی            معلوم می شود چـقـدر مثل مـادری

بـایـد بـرای تو به روی طـاق یـادهـا

قـابـی بـیـاورم پُـر از وَ اِن یـکـادهـا

خورشید محو سجدۀ طولانی تو بود            در جستجوی رتـبـۀ ایـمـانی تو بود

این رسم سفره داری و مهمان نوازیت            جاری میان آن رگ ایـرانی تو بود

در نیمه های شب دل بی تاب جبرئیل            در حـسـرت قـرائت قـرآنـی تو بود

سـجـادۀ سـتـاره چـهـل سـال شـاهـدِ            چشمان خیس و دیدۀ بارانی تو بود

قلب ترک ترک شدۀ کـاسه های آب            مبهوت خشکی لب عطشانی تو بود

پس کوچه های کوفه و دروازه های شام            در حزن گریه ها و پریشانی تو بود

هر دم که صحبت غم این مرد می شود

سر تا به پای قـافـیه پُـر درد می شـود

با ما بـگـو ز تـسـویـۀ بـی مـرام هـا            از چـشـم هـرزه و نظـر ازدحـام ها

شاید محاسن تو ز خونت خضاب شد            آن دم که سنگ خورده ای از پشت بام ها

گـویا شبیه شهـر مدینه به کوفـه هم            بـا خـنـده داده انـد جـواب ســلام هـا

تا نـام فـاطـمـه ز دهـان شما پـریـد            گـویـا دوبـاره تـازه شـده انـتـقـام ها

نامـردمان کـوفه فـرامـوششان شده            از آن سفارشات و از آن احترام ها

با تـازیـانـه بر تن اطـفـال می زدند            بس وحـشیـانـه پیـش نـگـاه امـام ها

(مسلم) به پای غـربت مولا قـیام کن

دیگر بس است صحبت خود را تمام کن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

تو صخره شهامت و ایثار و غیرتی            در هـیـبت و اراده عـلـیّ مصوری

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ لازم به ذکر است موضوع جشن، شادی، رقصیدن و ... در شام بوده نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

دیدم محاسن تو ز خونت خضاب شد            ازبس که سنگ خورده ای از پشت بام ها

مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : ترجیع بند

در جـسـم جهـان فـیض بهارانم من            عالم چون زمین تـشنه، بـارانـم من

در زهـد دلـیـل پـارســایـان جـهـان            در عـشـق امـام جـان نـثـارانـم مـن


فـرزنـد حــسـیـن و زیـنـت عـبّــادم            شـایـسـتـه ترین سجـده گـذارانم من

با این همه منزلت ز سوز دل و جان            روشـنـگــر بــزم سـوگـوارانـم مـن

چون لاله همیشه از جگر مى ‏سوزم            چون شمع هـمیشه اشـکـبـارانم من

حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده

در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده

مـن نـور دل پـیــمـبـر و زهــرایــم            روشـنـگـر بـزم عـتــرت طـاهـایـم

افـروخـتـه‌تـر ز شـمـع افروخـتـه‌ام            دل سـوخـتـه‌تـر ز لالـۀ صـحـرایـم

با ذكر دعـا و خـطبه و اشك و پیام            مـن حـافـظ انــقـلاب عــاشــورایــم

بیـمـارِ فـتـاده در دل آتـش و خـون            لب تـشـنـۀ، خـستـه بـر لب دریـایـم

آن طرفه شهید زنده‌ام من كه به عمر            از تـیـغ جـفـا بـریــده‌انـد اعـضـایـم

حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده

در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده

آنـم كه به هـر گـام خـطـرهـا دیـدم             در هر نـفـس از ستم شـررها دیـدم

با آن كه ز كـربـلا، دلم خـونین بود            در شـام هـمى خـون جـگـرها دیدم

با آن كه به خاك و خون بدیدم تن‌ها            بر عـرشـۀ نـیـزه نیـز، سـرها دیـدم

در بـاغ به خـون نـشـسـتـۀ كـربـبلا            افــتـاده، قـلـم قــلـم شـجـرهـا دیــدم

یك سو، تن صد چاك پدرهاى شهید            یك سـو، تن پـامـال پـسـرهـا دیــدم

حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده

در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده

من دیده‌ام آنچه را كه دیدن سخت است            دیدن نه همین بلكه شنیدن سخت است

از ورطه طوفان ‌زده آتش و خـون            بر ساحل آرزو رسیدن سخت است

هفتاد و دو تن ز بهتـرین یـاران را            دیدن به زمین و دل بریدن سخت است

بار غل و زنجـیـر چهـل منزل راه            با پیـكر تب‌دار كـشیدن سخت است

جـانـبـخـش بُـوَد صـداى قـرآن امـا            از رأس پدر به نى شنیدن سخت است

حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده

در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده

: امتیاز
نقد و بررسی

ترکیب بند یا ترجیع بند به شعری گفته می شود که از چند غزل تشکیل شده که بین این غزلها یک بیت برگردان با قافیۀ مجزا آورده می شود با توجه اینکه در تمامی سایت ها این شهر بدون بیت برگردان آمده است لذا بیت زیر جهت رفع نقص به عنوان بیت برگردان ترجیع بند اضافه شد

حق زیـنـت عُـبّـاد جـهـانـم خـوانـده            در زُهـد و صبـوریم خِـرَد درمانده

مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : محمد سعید میرزایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

این ماه کیست هـمـسـفـر کـاروان شده            دنـبــال آفــتـاب قــیــامـت روان شــده

یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش            یک دم نـشستـه منتظـر کـودکـان شده


یک جا ز کوفـیان بسی داغ دیده است            یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده

هم شاهد غـروب گل ارغوان به خون            هـم راوی حـدیـث لـب خـیـزران شـده

ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر            آه ای بـهـار تـا گـل آخـر خـزان شـده

بـا پـای خـسـتــه راه بـر خـلــق آمــده            با دست بسته کـار گـشـای جهـان شده

بعد از برادر و پدر و خـواهر و عمو            تنهـا تـرین سـتـارۀ هـفـت آسـمـان شده

از بس گریسته است چنان شمع در سجود            از خـلـق، آفـتـاب مـزارش نهـان شده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر تغییر داده شد؛ موضوع ناسزا گفتن و جشن و شادی خندیدن و ... در شام بود نه در کوفه و براساس کتب معتبر تاریخی همچون: الفتوح ج ۵ ص ۱۲۱؛ أمالی مفید ج ۳۸ ص ۳۶۷؛ اللهوف ص ۱۳۰؛ مناقب آل ابیطالب ج ۴ ص ۱۱۶؛ مَقْتَل خوارزمی ج ۲ ص ۴۶؛ مُثیرُالأحْزان ص ۲۰۹؛ جلاءالعیون ص ۵۹۳؛ بحارالأنوار ج۴۵ صص ۱۰۹و ۱۶۴؛ منتهی‌الآمال ص ۴۸۵؛ قمقام ص ۵۱۶؛ نفس‌المهموم ص ۳۵۳؛ مقتل امام حسین ص ۲۲۳؛ مقتل مقرّم ص ۲۹۹؛ مقتل جامع ج ۲ ص ۴۳  و.... در شهر کوفه مردم پشیمان شده و گریه زاری می‌کردند، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین‌جا کلیک کنید. ضمن اینکه در منابع معتبر برای شهر شام هم جشن پایکوبی نقل کردهاند نه پرتاب سنگ و آتش و ...

یک جا ز پیر کوفه شنیده است ناسزا            یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده

مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل مثنوی

بسته است همۀ پنجره ها رو به نگاهم            چندی ست که گم گـشتۀ در نیمۀ راهم

حس می کنم آئینۀ من تیره و تار است            بر روی مفاتیح دلم گرد و غـبار است


از بس که منـاجـات سحر را نـسرودم            سـجــادۀ بــارانـی خـود را نـگـشــودم

پـای سـخـن عــشق دلـم را نـنـشـانـدم            یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم

ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را            با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را

بر آن شده ام تا که صدایت کنم امشب            تا با غـزلی عرض ارادت کنم امشب

ای زیـنـت تسبیح و دعا زمزمه هایت            در حـیـرتـم آخـر بـنـویسم چـه برایت

اعجاز کلام تو مزامیر صحـیفه است            جوشیده زبور از دل قـرآن به دعایت

در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است            صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور و برت پر زده گشته است            "پـیـراهن افـلاک پر از عطر عبایت"

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیـران            باشـد حـجـرالاسـود الـکـن به ثـنـایـت

من کمتر از آنم که به پای تو بـیـفـتـم            عـالـم شـده سـجـاده و افـتـاده به پـایت

: امتیاز
نقد و بررسی

مزامیر: به معنی سرودها و اشعاری که آهنگ آنها با نی نواخته می شود و با همراهی نی خوانده می شود؛ مزامیر داود مجموعه سرودهای حضرت داود نبی است که نزد یهود و نصاری یکی از کتب عهد عتیق است

مدح و مرثیۀ حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : ابراهیم قبله آرباطان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای جـلـوۀ آیــات خــدا حـضـرت سـجـاد           وی قــافـلـه ســالار سخـن خـانـه ات آباد

شمشیر دعـای تو بریـده ست سر شـرک            تا بوده چـنـان بوده و تا هست چـنین باد


انگـار نـسیـمی تو، رها در نـفـس شـهـر           «قد قامتِ» تو شوکت صد قامت شمـشاد

در بغضِ تو صد مرثیۀ تلخ و جگر سوز           در نطـق دلاویـز تو صـد پـنجـره فریـاد

با این همه؛ آقـا چه غـریـبی و چه تـنهـا           بی گـنـبد و بی بـقـعـه و بی پـنجـره فـولاد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

با این همه ای مــرد چه تنها و غــریـبی           بی گنبد و بی بـقـعـه و بی پنجره فــولاد

مدح حضرت زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام ( زبانحال)

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

نــور تـابـد به فـلـک از در کـاشـانۀ ما            گنج عشق است نهان در دل ویرانۀ ما

ما دل خویش نبستیم بر این عالم خاک            عـالـم قـدس بود مـنـزل و کــاشـانـۀ ما


زمزم و سعی و صفا و حجر از ماست اگر            کعـبه گـردد همه دم دور حـرمخانۀ ما

گر که اعجـاز کند با ید بـیـضا مـوسی            در ازل بـاده زده از مـیِ مـیـخـانـۀ ما

ما از آن سوخـتگــانیم که از آتش غــم            هـیـچ پـروا نـنـمـایــد پـر پـروانــۀ مـا

گر به شمشیر غم دوست سر خویش دهیم            در ره دوست بـود هـمّـت مـردانــۀ ما

به شهادت به اسارت سوی منزل ببریم            این امـانـت که سپـردند روی شـانۀ ما

با خبر باش نخندی تو به اولاد رسـول            کـار صـد تـیـغ کـنـد نـالـۀ مـستـانـۀ ما

نَهَراسیـم ز شمـشیـر و ز زنجیـر سـتـم            که پُر از شهـد شهـادت شده پیـمانۀ ما

گر که دلسوختۀ ماست وفائی نه عجب            جـگــر ســوختــه دادنـد به دیـوانــۀ ما

: امتیاز

مدح و مناجات با زین العابدین امام سجاد علیه‌السلام

شاعر : رحمان نوازنی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

سلام عـطـر خــوش دلـپـذیــر سـجـاده           ســلام دلـبـر سـجــده، امـیــر سـجــاده

سـلام سـفـرۀ پُـر نعـمـت دعـا خـوانـی           سـلام سفـرۀ مـهـمـان پــذیــر ســجـاده


سلام تـازهٔ شعـر و شعـور و احـسـاسم           سـلام تـازه مُـریــدی به پــیــر سجـاده

چـقدر دست مـرام من از تو خـالی شد            شـبـی که دور شـدم از مـسیـر سجـاده

پیــاده می شـوم این جـا کـنـار اشـکـم تا           بیـفـتـم از سر خـجـلت به زیر سجـاده

و یـطـعـمـون عـلـی حُبِّـه شمـا هـستـید           مـنـم یـتـیـم و فـقـیـر و اسـیـر سـجـاده

منـم فـقیـر شما یک عطا به من بـدهید

مرا اسیـر کـنـید و خـدا به من بـدهـیـد

شبی كه مثل همیشه خـدا تو را می دید           و داشت عرشِ نمازت ستاره می بارید

چقدر حجـم حضورت وسیـع و نـاپـیدا           که لحظه لحظه در آن جز خدا نمی گنجید

همان شب از نفس سجده های پُر نورت           که داشت قامت ابلیس دون می لـرزید

به شکـل افعـی خـشـمـی در آمد و آمد           به گرد پای حضور تو داشت میچرخید

و نیش هم زد و تا از حـضـور درآیی           ولی چگونه شود نور منفک از خورشید

تو هم عـلـیِّ خدایی و محـو محـو خـدا           که تیر و نیش ندارد به عشق تو تردید

و نـاگـهـان پس از آن اتـفـاق رویـایـی           عبای سبز خودش را خدا به تو بخشید

چنان به رحمت خود موج زد به خاطر تو           که بر سـواحل پـیـشانیت صدف پاشید

و بعد روی صدف ها به رنگ آب نوشت           از این به بعد شما زین العابدین هستید

از این به بعد نه، از قبل عـالم ذر بـود

که سجده های تو در ساق عرش محشر بود

بهشت قـطعه ای از تـربت زمـینت بود           و عــرش آینــه ای از دل یـقـیـنـت بود

فــرات کــوفـی، ابـوحـمـزۀ ثـمـالی هـا            زیاد از این صُلَحـا توی آستـیـنت بود

صــدای آیــۀ تــرتـیــل تو که می آمــد           خـدا هم عـاشق اصوات دلنـشینت بود

هزار رکعت، هر شب نماز میخواندی           نـماز یکسـره مهمـان شب نشـینت بود

هزار دسته مـلک در صف عبـادت تو           گدای روز و شب زین العابـدینـت بود

همیشه خاطرۀ عمه در دلت میـسوخت           و عکس قـافـله در چـشم نـازنینت بود

در آن غروب که عمه اسیر اعـدا شـد

دل تو خون و شد و سجاده تو دریا شد

چقـدر آیــه بـریـزد خــدا به نــام شــما           چـقـدر مـعـرفت آرد هـمین سـلام شما

مرورتان به خدا از همیشه تازه تر است           بـرای هر که بخـوانـد به احـتـرام شما

کـنــار جــادۀ دنـیــا پــیــاده گــردیــدم            فـقــط بــرای عـبـودیــت مــقــام شمـا

به احـتـرام شـما از خــدا طلـب کـردم            مـرا بَـرَد به بـهـشت پُـر از کـلام شما 

کـنار مــادرتـان هم غــذا نمی خـوردید           چـقـدر درس ادب دارد این مـرام شما

اگر کرامت عالم به دست های شماست           مـنـم گـدای شـمـا و مـنـم گــدای شـمـا

منـم گــدای شمــا و گــدای مــادرتــان

شــوم فــدای شـمـا و فـدای مــادرتـان

رسیــده ایـد از آن سـوی بــاور ایـمـان           به روی دوش گـرفـتـید سـورۀ انـسـان

منــم که ســورۀ افـتـاده از نـگـاه تـوأم           منـم که دور شـدم از نـگــاه الـرحمـان

چه می شود که نگـاهی به ما کـنـید آقا           که اسـم ما بـخـورد بر کـتـیـبـۀ بـاران

که یک نفـس بـزنی تا دلم بهشت شود            که یک نفس بزنی تا دلم بگیرد جــان

صحیفه های دعـا را به من بیـامـوزان           که از دل کــلــمــاتـت در آورم قــرآن

خــدا که اســم تـو را یــاد داد بــر آدم            مـنــم صــدات زدم، صــدا زدم بـا آن

دو اسم ناز و قشنگت یکی به نام علی           یکی به نام حسین، یابن سیـد العطشان

علـی ترین پسر کــربــلا نگــاهــم کن

مـرا ستــاره ستاره اسیــر مــاهــم کن

درآن غروب که مقتل پر از کبوتر بود           پر از تهاجم تیر و سنان و خنجـر بود

درآن غروب که چادر ز خـیمه ها افتاد           و دشت پر شده از ناله های معجر بود

در آن غروب که عمه کبود و نیلی شد           و دست و بازویش از تازیانه پرپر شد 

در آن غروب که عمه تو را تسلی داد           و آتـش دل او از تـو نـیــز بـدتـر بـود

درآن غروب که هرنیزه ای به سویی رفت           و روی نیزه که دعوا برای یک سر بود

در آن غروب تو در کربلا شهید شدی

کـنـار عـمـه به شـام بـلا شهـیـد شـدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همان شب از نفس سجده های پُر نورت           که داشت قامت ابلیس روح می لـرزید

بیت زیر دارای ایراد محتوایی است

و نــاگهــان پس از آن اتفــاق رویـایی           عبای سبز خودش را خدا به تو بخشید

هر چند اهل بیت نور واحد هستند و فرقی با هم ندارند اما اصل روایت نقل شده فقط اشاره به اسامی پنج تن شده است و نه دیگر ائمه

خــدا که اســم تـو را یــاد داد بــر آدم            مـنــم صــدات زدم، صــدا زدم بـا آن

بیت زیر به دلیل مستند نبودن تحریفی بودن حذف شد؛ همانگونه که بسیاری از علما و محققین همچون علامه بیرجندی؛ شیخ عباس قمی و .... در کتب کبریت احمر (ص ۱۴۱) منتخب التواریخ ( ص ۲۲۴) مقتل تحقیقی (۲۲۹) پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا (ص ۲۴۰) و .... تصریح کرده اند موضوع نبش قبر و سر به نیزه زدن حضرت علی اصغر صحت ندارد و تحریفی است!! این قصۀ جعلی و ساختگی برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ریاض القدس آن هم بدون هیچ استنادی تحریف شده است « کتاب ریاض القدس توسط علما و محققین تاریخی جزء کتب تحریفی معرفی شده است»؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

درآن غروب که مَشکی به آسمان میرفت           و روی نیزه در آن سو نگاه اصغر بود